همه چیز
شير يه روز تصميم گرفت با نامزدش ازدواج كنه در وسط جشن و در گردهمايي با شكوه شير ها به مناسبت اين واقعه مهم . . موش كوچكي با احتياط زياد راهي براي خودش پيدا كرد و روبروي داماد وايساد و با صداي رسا و لرزان!! گفت " داداش عزيز ازدواج تو رو تبريك مي گم و براي داداش گنده اي مثل تو آرزوي خوشبختي دارم" يكي از شير هاي ميهمان غريد كه" موش فسقلي تو چطور به يه شير مي گي داداش؟" . . موش با احتياط و به آرامي گفت " با اجازه تو داداش عزيز منم قبل از ازدواج شير بودم!!"
آخرين مطالب
قالب برای بلاگ |